ضرورت برنامهریزی استراتژیک
آيا تا به حال از خود پرسيدهايد كه چرا بعضي از شركتهاي بزرگ و موفق، در مدت زمان كوتاهي با از دست دادن سهم بزرگي از بازار خود، به موقعيتي معمولي و حتي تأسفبار تنزل يافتهاند و چرا برخي از شركتهاي كوچك و گمنام به يكباره به جايگاه ممتازي در صحنه رقابت بينالمللي رسيدهاند؟ چرا برخي از مؤسسات، نوسانهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي را به راحتي تحمل نموده و بر آنها غلبه ميكنند و در مقابل، برخي از سازمانها طعم تلخ شكست را چشيده و از ادامه راه باز ميمانند؟
توجه به محيط، آگاهي از تاثير متغيرهاي محيطي و ارائه چشماندازي از فعاليت آينده، لزوم آمادگي براي برخورد با تغييرات مداوم را توجيه ميكند. چرا که ادامه روندهای موجود و دل بستن به کامیابیهای گذشته، باعث نابودی، عقبماندگی و شکست سازمان میشود. تشخیص به موقع ضرورت و جهت چرخش در استراتژیها بسیار دشوار است و نیازمند توسعه ظرفیت فکری مدیران و درک درست مفهوم استراتژی تحول و چگونگی ایجاد و اجرای آن می باشد.
باید توجه داشت که مفهوم استراتژی زائیده فضای رقابتی و محدودیت منابع است. رقابت و محدودیت منابع اعم از مالی، زمانی و فکری زیربنای فلسفه استراتژی به شمار میآیند. جریمه مصرف منابع محدود در موضوعات غیراصلی، واگذاری میدان به رقیبی است که منابع محدود خود را بر روی موضوعات اصلی متمرکز کرده است. اين امر ضرورت بهرهگيري از مديريت استراتژيك را دو چندان میکند چرا که این فرایند:
آيندهنگر بوده و از طريق پيشبيني تحولات آتي اقدامات مناسب را شناسایی ميكند
گرايش به محيط داشته و ارتباط تنگاتنگ با آن دارد و از اين لحاظ ميتواند به سرعت از تغييرات محيط باخبر شده و واكنش مناسب و سريع نشان دهد
به هارمونی و هماهنگی رشد و توسعه سازمان توجه دارد
برنامهریزی استراتژیک که اولین گام از فرایند 5 مرحلهای مدیریت استراتژیک میباشد، تلاشی است سازمان یافته و منظم برای اتخاذ تصمیمهای بنیادی و انجام اقدامهای اساسی که سرشت و سمتگیری فعالیتهای یک سازمان را در انطباق با آنچه در بیرون از سازمان رقم میخورد شکل میدهد. در برنامهریزی استراتژیک، اهداف، سیاستها و استراتژی سازمان با توجه به آرمان، ماموریت و نیز ارزشهای حاکم، از طریق شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان و تهدیدها و فرصتهای محیطی تعیین میشود و همواره تاکید بر نگاه همزمان به محیط خارج و داخل سازمان است.
مشکلات موجود در برنامهریزی استراتژیک
بررسيها نشان ميدهد كه اشتباهات نسبتاً يكساني را ميتوان در موارد مختلف يافت كه به شكست يا كاهش اثربخشي پروژه برنامهريزي استراتژيك منجر شده است. برخی از مهمترین موارد عبارتند از:
1. چشم انداز، حاصل فرایند دیالوگ و همفهمی مدیران ارشد نیست و نمیتوان آن را به عنوان آرمان مشترک تلقی نمود. لذا تعريف واحدي از چشم انداز، ماموريت بین کارکنان و حتی مدیران وجود ندارد و اين واژگان بيشتر از آنكه هادي راه گردند، ابهامها را دامن زدهاند.
2. چشماندازهای تدوین شده منطبق بر یک ارزیابی کمی و تحلیل دقیق اطلاعات نبوده و بنابراین با واقع بینی طراحی نشدهاند.
3. نوعي تفكر واگرا در جمعآوري دادههای مربوط به تهدیدها و فرصتها و همچنین نقاط ضعف و قوت، موجب گِردهم آمدن انبوهي از دادههاي خام فاقد يك زنجيره و پيوستار منطقي میگردد.
4. نقشه استراتژی جهت ایجاد همسویی در اهداف استراتژیک و قابل فهم نمودن برنامه استراتژیک، تدوین نشده است.
5. ...
روش ما
پیشنهاد این شرکت، اجرای فرایند کامل برنامهریزی استراتژیک روی یک Case Study، در قالب مجموعه کارگاههای آموزشی ویژه مدیران ارشد سازمان میباشد. حتی در صورت تمایل کارفرما، میتوان با افزودن جلسات کوچینگ به دورههای آموزشی، Case Study مورد نظر را خود سازمان متقاضی فرض نموده و فرایند کامل تدوین برنامه استراتژیک را روی آن انجام داد. در این روش دانش لازم نسبت به فرایند برنامه استراتژیک در سازمان ایجاد شده و مدیران ارشد، قادر خواهند بود این فرایند را بدون حضور مشاور نیز بازنگری و اجرا نمایند. ضمن اینکه صرفهجویی زیادی در زمان و هزینه اجرای پروژه صورت میگیرد.
سرفصلهای دوره
- تحول و ضرورت هماهنگی با آن
- تفکر استراتژیک
- تفکر سیستمی
- اصول و قوانین دیالوگ
- مدیریت استراتژیک
- تعیین جهتگیری کلی سازمان (رسالت، چشمانداز و ارزشهای اساسی)
- تجزیه و تحلیل اطلاعات درون و برون سازمانی (SWOT)
- انتخاب استراتژی
- بسط و گسترش استراتژی به روش BSC و طراحی نقشه استراتژی